قاطی پاطی |
|
یعنی میـــــشه یه روزی
دوباره باز از نو
تا حالا شده بخوای با یکی حرف بزنی ولی نتونی؟
شده وقتی میخوای با یکی حرف بزنی گریت بگیره؟؟
تا حالا شده از جمع دور باشی؟
تمام دلخوشیت یه قلم و کاغذ باشه؟؟؟؟
تا حالاشده فکرکنی کسایی که حرفتو می فهمن همین قلم و کاغذن؟
شده با نوشته های خودت گریه کنی؟
شده با گریه خوابت ببره؟
شده بدونی نمیشه ولی نتونی ترکش کنی؟
اصلا تاحالا عاشق شدی؟؟
شده تو خیالت ساعت ها باهاش حرف بزنی؟
شده بدونی نمی تونی ببینیش و یا باهاش حرف بزنی؟
شده شبا به عشق اینکه خوابشو ببینی،بخوابی؟؟
شده با لبخند یادخاطراتش بیوفتی؟؟؟؟
تاحالاشده.....؟ آره شده!!!!!عاشقش شدم.
ولی اون حتی نگاه امم نمیکنه!
چقد لعنتی؟ چقدر؟؟؟؟؟
بی احساسی تاچه حد؟؟؟؟؟
تا چه حد شکستن قلب من وخنک شدن دلت؟
تاچه حد غرورت را برسرم کوبیدن!
لعنتی این جواب عشق من نیست!
ولی من تا آخر عمرم
عاشق صدات
عاشق چشمات...
عاشق لبخندی که اصلا ندیدم ازت....
عاشق اسمت.... و...... میمونم!
حتی اگر هرگز سراغم را نیایی
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ...
پسر جون!!
تو که باشی ! حواست هست خدا؟
حواست هست خیلی وقته چشام بارونیه؟ حواست هست نفس کم آووردم؟ خدایا نفس میخوام... خوشی میخوام... زندگی میخوام
خدایا یه خنده از ته دل میخوام...
منو عـــشقم .•°~♡~°•
صفحه قبل 1 ... 44 45 46 47 48 ... 141 صفحه بعد |