ميدوني وقتي خدا داشت بدرقمون ميکرد، چي گفت؟
گفت: جايي که داري ميري
غرورت رو مي شکنن، و به احساس پاکت سيلي ميزنن نکنه ناراحت بشي!!؟...
من تو کوله پشتيت عشق گذاشتم، تا ببخشي... خنده گذاشتم، تا بخندي...
اشک گذاشتم، تا گريه کني... و مرگ گذاشتم، تا بدوني دنيا ارزش بدي کردن رو نداره...
نظرات شما عزیزان: